شهر یه سگِ ولگردِ ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
شب تا صبح بیدارِ ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
@[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...] @[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...] @[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
در کوچه های شن بی دیوار
با نام کوچه های بسیار
بسیار می دوید یم فریادم از تأنَی تا می شد
در تای مهربان دفترها
و راهم از عروسک های نور
جشن درختکاری بود
کز شعله های گردن ها
– گردن های شعله ای-
دست و پرنده جاری بود
هموار بود راهم اما من
همواره شیب می جستم
باما پرنده های پر از پژواک
با ما پرنده های پریدن درخاک
مثل کبوتر شُخم
وقتِ عبور برکت از خاک
وقتی که گام گل میعان می گیرد
اینک که دست های ما را به روی فریاد بسنه اند
در لحظۀ میان گودال
بسیار مانده ایم و صدائی
حتی صدای پر
دیگر
نمی کنیم
پشتِ پایم بوی شن
بوی پشت پایم شن
بوی پایم پشتِ شن ...
یداله رویائی ...
ویرایش توسط Milik : 12-24-2018 در ساعت 03:47 AM
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
چه بگویم نگفته هم پیداست/غم این دل مگر یکی و دو تاست...
در حال حاضر 65 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 65 مهمان ها)