رفتم، دلت، تنگ بشه... سنگ شد
تمامِ تو سهمِ منه | به کم قانعم نکن
شبِ سگ ها را
چه کسی تجربه کرده ست هنوز؟
شبِ سرما!
شبِ سوز!
شبِ پرسه!
شبِ شهر!
شبِ مادر!
شبِ شیر!
شبِ پنج توله ی یازده روزه!
شبِ روده،
شبِ قار،
شبِ قور!
شبِ تا کی!
شبِ مرگ!
شبِ کور!
شبِ پا،
خسته گیُ نیستُ نبود!
شبِ چشم،
شبِ سرخ!
شبِ خش خش!
شبِ ترس!
شبِ پستان!
شبِ خالی!
شبِ شرم سگکی!
شبِ گوشت!
شبِ مرگِ خواهر!
شبِ سیری!
شبِ جشن،
تا شبی دیگرُ جشنی دیگر!
این چنین می گذرد شب به سگی؟
یا به سگان؟!
...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
تنها راه تو این زمونه، دوستیِ همین و بس...
تمامِ تو سهمِ منه | به کم قانعم نکن
چه بگویم نگفته هم پیداست/غم این دل مگر یکی و دو تاست...
این منم وقتی کامپیوتر میره رو اعصابم
چه بگویم نگفته هم پیداست/غم این دل مگر یکی و دو تاست...
در حال حاضر 78 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 78 مهمان ها)