زندگی ادامه داره...
بابک جهانبخش
زندگی ادامه داره...
بابک جهانبخش
تمامِ تو سهمِ منه | به کم قانعم نکن
نئشه ی شعرم ولی دارم خماری میکشم
گوشه دنج اتاقم بی قراری میکشم
تکه های خاطراتم را کنارم چیده ام
پشت عکس یادگاری، یادگاری میکشم
روزگارم را اگر یک روز نقاشی کنم
یک قفس با خاطرات یک قناری میکشم
مثل گربه دور دیزی بی قرار و با حیا
با همه دارایی ام درد نداری میکشم
خواب دیدم ماه بانوی دیار مادری
آذری می رقصد و من هم هزاری میکشم
بسکه میسازد، خرابم میکند با خاطرش
حسرت یک استکان زهرماری میکشم
بی جوابم هر که می پرسد (کفن پوشی چرا)
حبس سنگینی به جرم بی مزاری میکشم
از ازل با من غریبی کرد، حالا غرق خواب
ملحفه روی تن بخت فراری میکشم
باز هم پایان بازیهای تکراری رسید
شب سحر شد همچنان دارم خماری میکشم
شهریار
چه بگویم نگفته هم پیداست/غم این دل مگر یکی و دو تاست...
دیروز پیدات شد .. امشب گمت کردم چه عشق کوتاهی
طوفان شد و رفتی .. ترسیدی از مردن
#کشتی_2
طوفان شدو دیدم غیبت زدو رفتی .. خشکم زد و موندم .. سیل اومد و رفتی
در حال حاضر 246 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 246 مهمان ها)