همی نالم چو بلبل در سحرگاه ،
به بوی آنکه گلزارم تو باشی ...![]()
همی نالم چو بلبل در سحرگاه ،
به بوی آنکه گلزارم تو باشی ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
چو گویم وصفِ حُسنِ ماهرویی ،
غَرَض زان زلف و رخسام تو باشی ..![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
اگر نامِ تو گویم وَر نگویم ،
مرادِ جمله گفتارم تو باشی ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
از آن دل در تو بندم ، چون عراقی ،
که می خوام که دلدارم تو باشی ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
یک نظر مستانه کردی عاقبت ،
عقل را دیوانه کردی عاقبت ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
با غمِ خود آشنا کردی مرا ،
از خودم بیگانه کردی عاقبت ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
در دلِ من گنجِ خود کردی نهان ،
جای در ویرانه کردی عاقبت ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
سوختی در شمعِ رویت جان من ،
چاره ی پروانه کردی عاقبت ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
قطره ی اشکِ مرا کردی قبول ،
قطره را دُر دانه کردی عاقبت ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
کردی اَندر کُلِ موجودات سیر ،
جانِ من کاشانه کردی عاقبت ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
در حال حاضر 31 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 31 مهمان ها)