○● چت روم بروبکس بارانی ™●○

[Soheil]

زهر ماری چیه . رفتی خدمت ؟

نه باع توعم فامیلت که تو مخابراته میتونه کاری کنه خدمات پرداختیا منظورم پست بانکیا از یه برنامه دیگه واسه پرداخت استفاده کنن؟

[Soheil]

منی که الان 25 ساله تشریف دارم و تو این سال ها کلا یه لحظه شادی رو تجربه نکردم ، همش حسرت خوردم و چشمامو بستم و گذشتم ، همش عجله کردم واسه چیزی که خودمم هم می دونستم که هیچ ، هیچ ، هیچ ... دیگه برام مهم نیست کی میره و کی میاد ، منی که با 25 سال سن حتی 25 هزارتومن پس انداز ندارم ، از صبح تا شب جون می کنم و باز می بینم که هیچ ، هیچ ، هیچ ، دیگه برام مهم نیست کی هست یا کی نیست ، مگه چقدر قرار عمر کنم که 25 سالش رو تو فلاکت و سختی گذرونم ...

اینقدر خسته ام که دیگه دارم لحظه شماری می کنم واسه مردن
خون بهای این عمر که ازم گذشته رو از کی باید بگیرم ، کی می تونه واسه این همه سال زخم مرهم بیاره ...

بلد نیستی ما یه رفیق داریم میره باشگاه زنا ملتو بعد میکنه شبی 15میلیون درامدشه خخخخخخخخخخ بعضیاشونم سکه میدن بهش خخخ

[Milik]

بلد نیستی ما یه رفیق داریم میره باشگاه زنا ملتو بعد میکنه شبی 15میلیون درامدشه خخخخخخخخخخ بعضیاشونم سکه میدن بهش خخخ

تا نیستی در آمد و هستیِ ما ستد
هم صبر در حجاب شد از ما و هم خرد
ما عاشقانِ کویِ خرابات دم زنیم
کز زاهدانِ صومعه بویِ وفا نزد
از حرص و آز تن به عنا در نداده ایم
هم چون درختِ توت لگد خورده از قفد
دیوانگانِ ملکِ خداییم و خلق را
در ما ز راهِ عقل تصرّف نمی رسد
ما را به رنگ و بوی تفاوت نمی کند
گر اطلس است پوشش و گر پاره ی نمد
محرابِ دینِ ما خمِ ابرویِ او بس است
یک وجه اگر دو قبله کند کی روا بود
چون دوست در نظر بود از حور فارغیم
با نور آفتاب کجا شمع در خورد
الّا رضایِ دوست نجویم ز خیر و شر
الّا برایِ دوست نگویم به نیک و بد
در عشق واجب است دلیلی نزاریا
هرگز به منتها نرسد هیچ کس به خود ...

[Milik]

خسته تر از ما داغدارها هستن:
شب سیاهی می زند بر خانه های سوکوار
از چراغ روشن اشک سیه پوشان بگو

نه دیگه از این به بعد باید باورش کنی که لیاقت تو لیاقت ما بیش تر از این حرفاس
اینکه میگی چهل ساله هر بلایی خواستن سرمون آوردن تقصیر ما نبوده، از حماقت کسانی بوده که چنگ زدن به ریسمان پوسیده ی آخوندی که نگران این دنیا و شاید اون دنیای ماست!
ما فریب نخوردیم اونا خوردن
فرق حالا با اون سال ها همینه که دیگه نسل ما قرار نیست فریب بخوره!
همین قدم کوچیکی نیست!
نمیگم که با این شدت سرکوب وحشیانه حتمن باید بری وسط خیابون ولی هر طوری که می تونی تو ام قدمی بردار
و از همه مهم تر ناامید نباش
شاید به قول خودت حالا دیگه از تو گذشته و عمرت به باد رفته که باز من چنین فکری نمی کنم ولی در هر صورت به فکر فرداها هم باش!
حد اقل بهش فکر کن!!

حال ما ، حالِ اون زندانیه که حکم اعدامش رو شکستن و حبس ابد بهش دادن ، چهل سالِ هر ده سال به ده سال منتظر بوده که حکم آزادیش رو بدن ولی خب فقط رییس زندان و زندانبان عوض شدن ...

[Soheil]

تا نیستی در آمد و هستیِ ما ستد
هم صبر در حجاب شد از ما و هم خرد
ما عاشقانِ کویِ خرابات دم زنیم
کز زاهدانِ صومعه بویِ وفا نزد
از حرص و آز تن به عنا در نداده ایم
هم چون درختِ توت لگد خورده از قفد
دیوانگانِ ملکِ خداییم و خلق را
در ما ز راهِ عقل تصرّف نمی رسد
ما را به رنگ و بوی تفاوت نمی کند
گر اطلس است پوشش و گر پاره ی نمد
محرابِ دینِ ما خمِ ابرویِ او بس است
یک وجه اگر دو قبله کند کی روا بود
چون دوست در نظر بود از حور فارغیم
با نور آفتاب کجا شمع در خورد
الّا رضایِ دوست نجویم ز خیر و شر
الّا برایِ دوست نگویم به نیک و بد
در عشق واجب است دلیلی نزاریا
هرگز به منتها نرسد هیچ کس به خود ...

سیکتیر کن بابا

[Hadi]

همه یه جوری شدیم دیگه هیچ کی حال پست دادنم نداره یعنی حوصله ای نمونده . همش خبر بد . کشتار . دپرس شدیم .

وگرنه باز چند سال پیش خیلی بهتر بودا . میامدی اینجا نمیدونستی ساعت چجور می گذره . الان بدبختیامون غلبه کرده تو ذوق و همه چیز

[Hadi]

بعدم همه رفتن اینستا و تلگرام و کانال . یه تعدادم که از اول بودن به خاطر آلبوما اومدن دانلود کردن و رفتن . دیگه براشون صرف نداره

[Hadi]

شاید یه روزی خوب شد . نه که زندگی بهشت بشه براش . ولی به حداقل خواسته هاش برسه آدم . اینکه فک کنه زنده ست یعنی زندگی . نه اینجور
یه روز عصر بری تو خیابونا جشن گرفته باشن مردم . شبم حوصله ای هست بیای اینجا با هم بگیم و بخندیم .

[Hadi]

@[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]

میدونم ازینا گوش نمیدی ولی این آهنگش قشنگه . گوش بده

[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]

[Am!r]

بمان، میهنِ داغدارم بمان

بمان، میهنِ داغدارم بمان

به اشکِ دلِ سوگوارم بمان

گر اشکی تو را مانده در این ستیز

به اوراقِ تاریخِ خونین بریز

که تاریخ هم بر تو گریان شود

چو من برگ برگش پریشان شود

بمان ای پریشان تر از بختِ من

چو خواهی بمانم بمان ای وطن

که ایران بسی امتحان داده است

بس افتاده اَستُ بس اِستاده است

اگر گفت و گوها ز اُفتادگیست

همین خود سرآغازِ اِستادگیست

بمان، بمان میهنِ داغدارم بمان


"متن ترانه ی اشک نوروز"

"دکلمه - داریوش"

هر موقع این دکلمه رو گوش میکنم اشک میریزم و مو به تنم سیخ میشه.