○● چت روم بروبکس بارانی ™●○

[Hadi]

قربون خودت
...

چه خبر . چه کار می کنی با این اوضاع .

[Hadi]

نیکتا رو کسی ندید چند روزه نیستش

[Hadi]

هوای تهران بهتر نشد ؟

[Am!r]

لالایی هم گوش کردی ؟

آره هادی جان از آهنگهای مورد علاقمه

[Am!r]

هوای تهران بهتر نشد ؟

امروز یه کم باد اومد یه ذره بهتر شد.

[Hadi]

این دیجی کالا هم کارش درسته ها . بعضی جنس ها رو کمتر از قیمت بازار میده .

حتی یه ماهیتابه . رفتم بازار بگیرم . می بینم جنس بی کیفیت و آشغالو آوردن به همون قیمتی که دیجی کالا داره بابت جنس خوب می گیره .

صاب نداره دیگه بیرون . گوشی وای 5 پرایم هواوی گرفتم از دیجی کالا 1150 تومن . چون 24 درصد تخفیف خورده بود . بعد رفتم بازار می بینم 1450 میدن

محافظ شیشه اون موقع نداشت دیجی کالا که بگیرم . اونو رفتم بیرون گرفتم یه جا میداد 40 یه جا دیگه 25 .

الان می بیننم دیجی آورده همون مارکو داره میده 9 هزار .

هر خری هر چقدر دلش بخواد میکنه تو پاچه مردم . واقعن بازار دیگه صاب نداره . خر صاب خودشو نمی شناسه . هر کی هر چقدر دلش بخواد میده .

بعد میگن هزار تا نیروی بازرس در راس مبارزه با گران فروشی هستن . پس کو کجان . بی لیاقت بی ناموس فقط دروغ . آبرو هر چی مرد و رئیس جمهورو برده مرتیکه

[Hadi]

جنایتکار مادرجنده ها *** تو شرف نداشته شون

[Milik]

کی می دونه تو دل تاریک شب چی می گذره ...

[Milik]

سیکتیر کن بابا

خوش به حالت ...

بی فکر و بی مغز می گذرونی و رد می کنی ، این یعنی از همه جلوتری ...

واسه گفتن هر حرفی و انجام دادن هر کاری اگه خودتو به بی عقلی بزنی هیچ مشکلی برات پیش نمیاد ...

ادامه بده به همین راه ، موفق باشی ...

[Hadi]

خبر که داریم می بینیم همه مون!
واقعیت اینه که اوضاع داره با ما کارهای عجیبی می کنه!
این روزا و شبای سیاه به روح هیچ کدوم از ما رحم نخواهد کرد! ولی ما دوباره بر می خیزیم! شک نکن! که دوست دارن شک کنی!!
هادی جان انگار فعلن علاقه یی ندارم از مشکلات شخصی بگم که خیلی وقته دور شدم از خودم یه جورایی!
غرق در ترانه های زخمی و ارکسترهای شاکی و خون خواه ام!!
چند شب پیش بود به نظرم یه متن بلند نوشتم اینجا که آخرش نظرم عوض شد و ارسال نکردم!
نمی دونم چرا، شاید به خاطر اینکه بیش تر بوی خودمُ میداد! نمی خواستم توی این شرایط از خودم بگم فقط
البته که چیزایی که نوشتم آمیخته با اتفاقای شوم و دردناک همین روزای سیاهمون بود!
از چی بگم هادی؟ از کی بگم؟ چه جوری بگم؟
راستش رُ بخوای از نظر مشکلات شخصی خیلی وقته که یه آرامش مصنوعی رُ به خودم تزریق می کنم! و به یه شکلی آروم تر از گذشته م!
اما حادثه های بد این روزا داره روم اثر می ذاره
من دیگه "من" گذشته نیستم و شایدم هیچ وقت نشم! این موضوع خیلی منُ نگران کرده!! انگار دارم پوست می ندازم! اما می ترسم خودم ام بریزم!
این روزا خیلی مواظب خودت و خونواده ت و اطرافیان و دوست و آشنا باش تا جایی که می تونی و بهت آسیبی نمی رسه
این روزا باید باید باید با هم باشیم!!
چی بگم دیگه خدایم؟
انگار دیگه سوخت حرف زدنم داره تموم می شه و حرفایی که می خوام بزنم باز می مونه، می مونه تا شاید هیچ وقت ام زده نشه!

به غیر از اینایی که قرمز کردم بقیه رو باهات موافقم . الان همه به شکل هم در اومدیم به شکل هم غم و غصه داریم . دیگه چیزی نیست که بخواد شخصی باقی بمونه . درد من و تو درد خیلی های دیگه ست

راجب ترانه و اینا هم راستشو بگم دیگه مث قبل نیست نه که اصلا گوش ندم چرا . لازمه بعضی وقتا . ولی اصلش دیگه هیچی بهم حال نمیده . هیچی دلمو گرم نمی کنه .

کدوم آشنا ؟ دیگه دوستی نمونده این چیزا گذشت . با هیچ کی رابطه ندارم . همه از هم فراری . به قول ترانه گوگوش آدما از همدیگه زود سیر میشن آدما آدمو تنها میزارن .

هیچی مثل سابق نمیشه . گذشته اگه همین قدرم مشکلات بود که خیلی کمتر بود باز سنت پایین تر بود امید داشتی به خودت . الان چی . همین جور که 30 رو رد کردی . اون یکی هم پشتش میاد و تموم .

شدیم کوه یخ .