سلام دوستان نرم افزاری رو میخوام که موزیک رو از صدای دکلمه جدا کنه بدون قطع و وصل سراغ دارید؟ ممنون میشم
سلام دوستان نرم افزاری رو میخوام که موزیک رو از صدای دکلمه جدا کنه بدون قطع و وصل سراغ دارید؟ ممنون میشم
بابک ...
دم دستی شدن و بازاری واکنش نشون دادن شده راه و روش مرسوم مثلا هنرمندایی که خودشون به خودشون لقب تبعیدی دادن ، کاغذ پاره های بی اعتبار شده وسط چرک نویس های تاریخ این خاک اسیر ، پول پرستای خودفروخته ، از اون آقای صدا گرفته تا اون معترض کاخ نشین ، از اون فاتح صحنه ها گرفته تا برسه به ته مونده هایی که خروجی شبکه های هموطن نما به حساب میان ...
بیست سالی هست که هیچ نونی از تو تنور های همیشه داغشون بیرون ندادن ، وقتی یکی بیست ساله داره با تبلیغ آخر تور کنسرتش سرکیسه می کنه جماعت طرفدارش رو ، وقتی یکی سایت می زنه و اخازی می کنه واسه پخش کردن کارای بقیه تو برندِ شخصیش ، وقتی یکی با بی سوادی کامل میاد میشه داور و امید و آرزوهای بقیه رو با یه بله یا نه گفتنش تحت تاثیر قرار می ده ، نمیشه ازین جماعت هیچ انتظاری داشت ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
چهل و اندی سال پیش انقلاب کردن حالا انقلاب داره ما رو میکنه آخه این درسته؟![]()
چه بگویم نگفته هم پیداست/غم این دل مگر یکی و دو تاست...
مرگ مادر ،
مگر خبر دارد ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
در تنهایی بیابان که از هر سو چشم جز تپه های ریگ روان و خاربوته های پراکنده نمی بیند، آب نیست و پناه سایه ای نیست، پچپچه دور زنگ کاروان پیام آور امید است، - ناگهانی و شعله ور، همچون برق. به یک دم، وهم برمی خیزد. فضای دشمن خوی پیرامون دمساز و نیک خواه می گردد. دیگر ترس نیست. تردید نیست. می دانی - و پنداری که از جاودان می دانسته ای- که البته راهی به جایی هست و رهروانی هستند. تنهایی تو، نادیده به جمع می پیوندد و نیروی جمع، ناجسته، در تو سر برمی آورد. چه باک از آنکه کاروان دور است و ناپیدا؟ همان زمزمه گنگش حضور آشناست. بسان کودک دست تو را می گیرد و می برد. و تو به آهنگ آن می روی، تنها و با همه، تا منزلگاه رامش که در جان تو است و تو از آن بی خبر. دیگر تو را چه با آن راه گم کرده، با آن کنجکاو و هرزه گرد یا آن جوینده بی باک، که دمی پیش در شیار آبکندها و بادرفت ها بازیچه سراب بود؟ تو سایه و آب در پیش داری. هم اینک، در تنهایی ریگهای تفته، باغ پر جشن و سرود گلها و پرندگان در خود داری. دیگر به رغم جدایی در زمان و مکان، به آنچه بایسته توست دست یافته ای: آتش زنه شوق، انگیزش پاهای گام زن، رفتن و رفتن و رفتن ...
م ا به آذین - بر دریاکنار مثنوی
در حال حاضر 40 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 40 مهمان ها)