دوباره نقش ک...و...ن کنا رو ورداشتی بزار سرش از درت دراد بعد شروع کننوشته اصلی توسط S A D E G H
گوه نخور دیوث تو تا دیروز از زخم ک.ون ناله ها سر میکردی بعدشم زیاد زر نزن بیا بخورش
دوباره نقش ک...و...ن کنا رو ورداشتی بزار سرش از درت دراد بعد شروع کنگوه نخور دیوث تو تا دیروز از زخم ک.ون ناله ها سر میکردی بعدشم زیاد زر نزن بیا بخورش
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
به رسیدن فکر نمی کنمبه تو فکر می کنمو می رسم!..***این که می نویسمنامه نیست، خیال استکاش به انتهای سطرها که می رسمتو لااقل خیال نباشیبیایی!
من از اولشم ک.ون کن بودم تو ک.ونی بودن رو قبول نمیکردی دیوث ک.ونی بودن که خجالت نداره بگو عمویی من ک.ونیم خلاص ترس نداره کهدوباره نقش ک...و...ن کنا رو ورداشتی بزار سرش از درت دراد بعد شروع کن
چه بگویم نگفته هم پیداست/غم این دل مگر یکی و دو تاست...
چه ماری خفته در محراب
آشوب جـهان و جَنگ دنیـا به کنـاربُحـران ندیدن تـو را من چه کـنم ..؟!
من هر کی رو کردم واسم شاخ شده تو هم بشین روشمن از اولشم ک.ون کن بودم تو ک.ونی بودن رو قبول نمیکردی دیوث ک.ونی بودن که خجالت نداره بگو عمویی من ک.ونیم خلاص ترس نداره که
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
زیبای خفته
تو تنها کسی رو تونستی بکنی خودت بودی اونم بزور تازه مهره کمرت هم ترک برداشته دیوث خب میگفتی من و هادی بیایم دیگه چرا مال خودتمن هر کی رو کردم واسم شاخ شده تو هم بشین روش
در ضمن شاخت هم تو ک.ونت
چه بگویم نگفته هم پیداست/غم این دل مگر یکی و دو تاست...
در حال حاضر 57 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 57 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
پاسخ با نقل قول
