با همه خوبم من اما با شما، خب بیشتر...
دوستم داری ولیکن من تو را... خُــب بیشتر!
لحظه ای مال منی و "تو" خطابت می کنم
گرچه سعی ام بوده تا گویم: "شما" خب بیشتر
غیر معمولی ست رفتار منو شک کرده اند...
اهل خانه، دوستــانِ آشنا خب بیشتر
اشک های بی هوا، بعضا سکوت بی دلیل ..
شعر اما می کند رسوا مرا، خب بیشتر !
گوه نخور دیوث خودت چرا نمیرینوشته اصلی توسط Hadi
دیوثا به جای ک.ون دادن به همدیگه برید تو مسجد با خدا راز و نیاز کنید امشب شب احیاء ست
چه بگویم نگفته هم پیداست/غم این دل مگر یکی و دو تاست...
اسم شما جهانی شده دیگه تو ک...و...ن دادنفعلا که شما رکورد ک.ون دادن رو شکستی کارت از کتاب گذشته
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
لا الی حی اللهدیوثا به جای ک.ون دادن به همدیگه برید تو مسجد با خدا راز و نیاز کنید امشب شب احیاء ست
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
من اول تورو یه دست ترتیب میدم بعد میرم غسل میگیرم راهی میشمگوه نخور دیوث خودت چرا نمیری
بچه ک.ونی ها تو رو به عنوان استادشون میشناسناسم شما جهانی شده دیگه تو ک...و...ن دادن
چه بگویم نگفته هم پیداست/غم این دل مگر یکی و دو تاست...
من اول تورو یه دست ترتیب میدم بعد میرم غسل میگیرم راهی میشم
بیا بخورش دیوث
چه بگویم نگفته هم پیداست/غم این دل مگر یکی و دو تاست...
به هر طرف که می چرخد
"تو" را می بیند!
آفتابگردانی که
خورشید هم حسرت سرگردانی اش را می کشد ...
....................
قایقت می شوم
بادبانم باش
بگذار هر چه حرف
پشت سرمان می زنند مردم
باد هوا باشد
دورترمان کند ...
....................بوی عطری آشناتو را
یک روز بیدار خواهد کرد،
حتا اگر یک عمر
خوابیده باشی
زیر سنگی سرد!
تو استاد دانشگاشون تشریف داریبچه ک.ونی ها تو رو به عنوان استادشون میشناسن
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
بس کنید
در حال حاضر 81 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 81 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
پاسخ با نقل قول