تو حق نداری دلخویشامو ازم بگیری
همیشه وقتی باید بمونی میزاری میری
تو حق نداری تو این شرایط دووم نیاری
تو حق نداری بگی که دیگه دوسم نداری ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
تو با من قهری اما پیش من باش
نزار این خونه رو از هم بپاشیم
من امشب خونه رو تقسیم کردم
بزار همسایه ی همدیگه باشیم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
یه وقتایی هوای جاده دارم
ولی چشمات منو محدود کرده
من اینقدر پای این خونه نشستم
که آتیشت هوامو دود کرده ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
پاییز یعنی من تک و تنها
یعنی تو رفتی تو دیگه نیستی
پاییز یعنی خش خش برگا
آروم تو گوش من میگه نیستی ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
من با خودم قهرم بدون تو
بی تو دلم انگار یه مرگیشه
پاییز یعنی ابری چشمام
یعنی دلم با گریه وا میشه ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
وقتی که بارون از سر چترم سرریز میشه عاشقت میشم
تو نیستی و من بعد تو هر سال پاییز میشه عاشقت میشم
وقتی خیابون خیس تو بارون با هر بهونه عاشقت میشم
تو دیوونه نیستی ببینی من دیوونه عاشقت میشم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
پاییز یعنی بغض و دلشوره
یعنی منو این حس بدحالی
پرسه زدن تو این خیابون ها
پاییز یعنی جای تو خالی ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
پاییز یعنی تو خیابون ها پرسه زدن بی هیچ منظوری
یعنی بگن بیچاره دیوونه است یعنی تو از دنیای من دوری ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
فصل مردن واسه من کی میرسه ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 165 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 165 مهمان ها)