بابک ...
بابک ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
نقشی بر آب میزنم از گریه حالیا
تا کی شود قرین حقیقت مجاز من ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
صدای ملکوتی محمد معتمدی ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
نوبَت ما که میرسه ،تنهائی هم نوبَـتیه
ساده شدن بی خودیه ،عاشقی بی حُرمتیه
پیکر شهیار جان رو باید طلا گرفت ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 86 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 86 مهمان ها)