@[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
داداش منم الان چهار سال را رد کردم رفتم تو 5 سال.
حتما میدونی که چقدر فکرش میاد تو کله ی آدم و آدم باید هر جوری خودشو مشغول کنه یه لحظه شل بیاییم تمومه.
متولد چه سالی هستی داداش میلاد؟
داداش میلاد من از 18 سالگی زدم تا نزدیک 30 انقدر مثل تو نا امید نیستم.
پدرم که ــــــــــ بود من 10 12 سالم بود رفتش مادرم هم تا 18 سالگی کنارم بود گذاشت ـــــــ.
یه رفیق فقط از دار دنیا داشتم به اسم امیر ازم دزدی کرد اونم ردش کردم ــــــــ.
منم الان تنها هستم یعنی میشه گفت الان فقط خودم هستم و سیستم و انجمن باران همین.
ولی نا امیدی بزرگترین گناه هستش پسر
کنار اومدن باهاش ، راضیم ازش ، پیش اومده واسم ، راه اومده باهام منم دوسش دارم و واسه من هم مهم نیست که گناه باشه یا نباشه ، اینم یه مدلشه که با مدل من جور دراومده ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
اى بابا، چ سرگذشت ناراحت کننده اى داشتيد... متاسفم واقعا، نمى دونم چى بگم... آرزوى حال خوب براتون دارم...
نگران باش حل نمیشه ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
نمیدونم داداش میلاد فقط از اونی که کارش بی نقصه و خالق ما هستش میخوام همیشه مراقبت باشه.
همه تو و هم همه ی رفقای ان ای که پاکی دارن داداش بدون تعارف میگم جلسه برو نری لغزش میکنی دوباره میفوتی توش.
جایی که یه سری آدم هستن که نه سواد اینو دارن که بتونن به کسی چیزی یاد بدن ، نه در حد و اندازه ای هستن که بخوان به کسی در مورد زندگیش راهکار بدن - فقط و فقط و فقط خودشون رو به این خوش کردن که مثلا 10 تا رهجو دارن یا n تا رو بردن خوابوندن ترک دادن و احساس خوب بودن بهشون دست داده ، اصلا جای کسی مثل من نیست
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 111 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 111 مهمان ها)