بزارید یه جک دیگه بگم.
روزی جمعی نزد بزرگی رفتند و درب خانه ی بزرگ را دق الباب کردن.
بزرگوار در را باز کردم اهلی پرسید چه میکنی بزرگوار.
بزرگوار در پاسخ جواب دادن من نمیکنم، من فقط میدم.
بزرگوار کیونی بود
بزارید یه جک دیگه بگم.
روزی جمعی نزد بزرگی رفتند و درب خانه ی بزرگ را دق الباب کردن.
بزرگوار در را باز کردم اهلی پرسید چه میکنی بزرگوار.
بزرگوار در پاسخ جواب دادن من نمیکنم، من فقط میدم.
بزرگوار کیونی بود
چه بگویم نگفته هم پیداست/غم این دل مگر یکی و دو تاست...
من یه رفیق دارم که سر هر چی نقاشه اصلا انتهاش.
قلمو تو دستشه همه جا می پاشه همه چی فیلم واسش .......
هيچى از بيکارى و بى انگيزگى و بى پولى
در حال حاضر 142 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 142 مهمان ها)