این اولین ساله که وقته عید
تو چشم تو خیره نمیمونم ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
با این سگ نَسَخی چه کنیم رفقا؟
خودکشی ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
جان در بر جانانه شد
دل بر سر پیمانه شد
تن ساکن میخانه شد
دارم هوای عاشقی ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
ای شاه درویشت منم
درویش دل ریشت منم
بیگانه و خویشت منم
دیوانه ی رویت منم
آشفته ی مویت منم
سرگشته ی کویت منم
دارم هوای عاشقی ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
در حال حاضر 14 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 14 مهمان ها)