اصلا چه کاریه لوله هارو ببندید بره دیگه ...
اصلا چه کاریه لوله هارو ببندید بره دیگه ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
نشسته ام باز کنار تو اومدی سراغم نگاه تو روشن شبای بی چراغم
صدای من وقتی قصه داره که رنگ چشم تو غصه داره
شب من و تو باز دوباره انتظاره
نگاه تو رنگ بوسه داره لبای من گرم و بیقراره
سکوت شب یک آسمون و یک ستاره
زندگی یک جهنم است
اگه دائم به نداشته هایت فکر کنی
مهمونی می رفتم طوری رفتار می کردم که میزبان فکر نکنه که ی زامبی و هیولا تو خونشون حمله کرده و آبروی خونوادمو نمی بردم چش و دل سیر بوده و هستم(صددرصد تربیت خانوادگی من اینطوری بهم یاد داده)
چون بچه هست و بقول تو حالیش نمی شه منه بزرگتر باید ی جوری رفتار کنم و ب بچه بفهمونم که چه کارایی رو باید کرد و چه کارایی رو نباید کرد که وقتی رفتیم مهمونی ابروریزی نکنه
نمی گه اونجا نشسته اعتصاب غذا کنه و روزه بگیره!!!! بخوره اما ب اندازه
ماشالله الان همه خانواده ها ادعا می کنن بچه خوبی دارن و تربیت خوبی کردنو خلاصه انگار امام زادس درصورتی که جا کشزاده هم نیس تخم حروم!!!
عارف - خواب ستاره
زندگی یک جهنم است
اگه دائم به نداشته هایت فکر کنی
والا ما سال 68 خداشاهده 5 سالمون بود عمه ام خدا بیامرز اسمش رقیه بود تخم مرغ رنگی درست میکرد کلی ذوغ میکردیم پسته پیدا نمشد نخودچی بود که سه کیلو بهش نمک آویزون بود کشمش بود که پاستیل بود انگار اصل به دندون نمیرفت ولی خداییش یادمه عین بچه آدم میشستیم یه جا طرف میگفتش ما شاالله چقدر بچه عاقل آرومی دارید
در حال حاضر 177 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 177 مهمان ها)