میگذره ،
اما به سختی ...
میگذره ،
اما به سختی ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
@[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
بابک جان دقیقا همین موردی رو اشاره کردی وقتی گوش می دم موهای بدنم سیخ می شه!!!
چه شاهکاری و صد افسوس که واروژان جان رو زود از دست دادیم
نبايد مرثيهگو باشم واسه خاك تنم
هنوزم ابهت و اصالت داره...
درسته که میگن کسی نمیتونه ادا در بیاره کسی نمیتونه شبیه اون یکی باشه یا کسی بخواد ادای روشن فکری در بیاره یا ...
چون اگه ادا در بیارم یا بخوام از کسی تقلید کنم حالا چه خودت چه بچه های اینجا چه شخص بزرگی ازون اول تا اخر پس منم پیش چشم شما میفتم همون جوری که رامی دوست صمیمی م دلخورش کردن همین بچه ها
به خاطر همین م سعی کردم همیشه خودم باشم ولی هی هات ! هی داری میبینی .. بیخیال دیگه اینجام دلتو گرم نمیکنه .
2 خط نوشتم فقط به خاطر اینکه بگم : من نمیتونم همیشه مثل تو پر از احساس باشم همون جوری که تو مثل هیچ کس نیستی .. واقعیته .
به خاطر همین م چیزی نمیتانم بگم به غیر ازینکه تو خیلی خوبی . یه حرفایی هم هست که نمیشه به زبان گفت ولی تو دلته
هر چقدر گوش مى دم سير نمى شم.....
شهیارِ جان ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
گل های سرخ بی صاحب ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 157 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 157 مهمان ها)