مرغ کوکو میزند، درویش یاهو می زند
شاعری دور از هیاهو، مِیلِ یاهو می زند!
هرکسی با مادرش قهراست شاعر میشود
هرکسی قیچی به دستش میرسد، مو می زند!
هرکسی در دست جارو داشت، جارو می زند
هرکسی پارو بدستش بود پارو می زند!
یک مسلمانزادهی هندی دقیقن می شود--
مثل هندویی که بر بینی النگو می زند
از نژاد آریایی آن چه باقی مانده است
یک نفر را می شناسم زیر ابرو می زند
هرکسی که حاجتش را ضامن آهو نداد
با تفنگ بادیاش بر ناف آهو می زند
افتخارش را یکی دیگر به کف میآورد
آن یکی دارد نشانش را به بازو می زند!
آن که میگوید که میزان رای مردم نیست هم
انگ بیعدلی به شاهین ترازو می زند!
شاعر پُرمو سرش را میتراشد بی دلیل...
شاعر بی مو دم از بحران گیسو می زند
ظاهرا" تأثیر خودرا کرده کم کم کیک زرد
تازگیها رنگ نارنگی به لیمو می زند
یونجه ها را یک الاغ از روستا می آورد
بسته بندی می کند بنگاه دارو می زند
آدم عاقل همین که یک نفر را تور زد
میبرد حرف خودش را کنج پستو می زند
آدم عاقل اگر شد فاقِ شلوارش بلند
می برد خیاط ماهر یک وجب توو می زند
تازه می فهمم چرا تاصبح در گوش پدر
مادرم حرف خودش را چند پهلو می زند
تازه می فهمم چرا وقتی که ما خوابیده ایم
مادرم بر گیسوانش عطر خوشبو می زند
الغرض هرکس به نوعی میزند تیغ ازکسی
حافظ از خواجو و لقمان از ارسطو می زند ...
امید صباغ نو ، محمد سلمانی ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
چقدر خوبه این مجموع اشعار صوتی فروغ
امشب ز غمت میان خون خواهم خفت
وز بستر عافیت برون خواهم خفت
باور نکنی خیال خود را بفرست
تا در نگرد که بی تو چون خواهم خفت
در حال حاضر 165 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 165 مهمان ها)