قرمزیه لبای تو تو هیچ مداد رنگی نیست
به یاد آرتین
عهد کردم که دگر می نخورم در همه عمر
بجز از امشب و فردا شب و شبهای دگر
تو هم که هردفعه ک مارو مى بينى....
Open Your Heart, Im Coming Home
شما ولی می گفتی رسیدن به قدس ،
بدون گذشتن از کربلا ممکن نیست ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
دلم از تاریکیها خسته شده
همه درها به روم بسته
چقدر با احساس خونده فرهاد
میثم جان چه حال چه خبر چرا رفتی تو خاموشی ؟!
بی سایه ام ،
درختِ بی زمینم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
هادی هنوز منگ کتک هاشون هستم کلا بدن درد دارم فقط قوه ی بیناییم فعاله و عشق ها که پیام میدن تشکر را میزنم همین.
در حال حاضر 181 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 181 مهمان ها)