یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
@[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
ببین عمو کیریس واسه من از صلح قصه نخون یه بیلیط از کنسرتت سه شب شامه واسمون
هادی تو دستاشو بگیر صابر پاهاشو و ساسان هم دهنشو بگیره صداش در نیاد من مادر این زندگی را بگ ................
صدایِ ویکتور خارا با مارل برو یِ قرمز خیلی می چسبه
در کودتایِ پینوشه در کشورِ شیلی استخوان های دست و انگشتانِ ویکتور خارا را شکستند و سپس او را به قتل رسانند
ویکتور خارا با دستان شکسته آخرین ترانه یِ خود را با گیتارِ کولی اش در وزرش گاهِ محلِ اعدامش برای دیگر محکومین به قتل اجرا کرد
در حال حاضر 273 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 273 مهمان ها)