فاجعه اونجاست که انسان ی بار بدنیا میاد و اونم ب شیری ترین شکل گذران می کنه و هیچی هم نمی فهمه و ب ارزوهاش نمی رسه و اخرشم ب گور می بره و بعد اونم نیستی مطلقه و همه حکایت و داستانای اونور کشکه
انتخاب البوم داروغه برای امروز بسیار هوشمندانه بود ممنون امیر
داداش فول البومای هلن رو کامل زدی؟ @[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
لب از جهان چل پاره چشم از خشم باران، تر
دنيا نخواهد ديد از من درب و داغان تر
از شش جهت افتاده ام در بي همآوردي
خون مي خورم از پنجِ دل؛ بادا که برگردي
خون مي خورم سامانِ هستي كار دستم داد
دنيا به جاي آب و نان، خودكار دستم داد
از دار دنيا پشت بي ياور نصيبم شد
جبر جهان دورم زد و خنجر نصيبم شد
شمع خرف بزم جهانم را رصد مي كرد
من گريه مي كردم خدايت گل لگد مي كرد
افتاده ام با سر به قعر ناجوانمردي
خون مي خورم از پنج دل باشد كه برگردي
باشد كه برگردي و برق خنجرم باشي
چون رخت بادآورده بخت پيكرم باشي
باشد كه برگردي و چون كابوس پي درپي
نذر شب بي مهر و ماه بسترم باشي
برگردي و خواب جهانم را بشوراني
آشفته خوان حال از بد بدترم باشي
هرروز دخترخوانده ي رنج بلند من
هر نيمه شب هم آستان و همبرم باشي
خون مي خورم شايد تو برگردي و برگردم
خون مي خورم باشد كه شعر آخرم باشي
قلب از جهان چل پاره حالم بدتر از بد بود
بر ماندن و رفتن جنون من مردد بود
صبر از تو تابوت جهانم شد حلالم كن
دنيا دل آتش به جانم شد حلالم كن
دارم به آتش مي كشانم برگ و بارم را
پي مي كنم اسب گريزان از سوارم را
از دست خواهي دادم و از دست خواهم رفت
دارم ندارم مي كنم دار و ندارم را
عقبايتان هم مثل دنياتان سرش گرد است
نذر نبودن مي كنم شمع مزارم را
حمل جهان بر شانه رسم نااميدان نيست
بايد پريشان تر بگريم روزگارم را
از چارفصلم بوي الرحمن بلند آمد
درباغ هاي هرزه گم كردم بهارم را
از من پريشان بختي از دنيا كژانگاري
قي مي كنم با خون جنون سر به دارم را
از دست خواهي داد و خواهم رفت بي برگشت
از گور دنيا مي كنم شر مزارم را
من مي روم پايان درخودسوزي ام باشم
ديگر نخواهي يافتن حتي غبارم را
رفتن مي آغازم اگر بي سدر و بي كافور
گم مي كنم در خود دل ياغي تبارم را
كو جرات عصيان از اين بيشتر در من
تا گل بگيرم كرد و كار كردگارم را
قلب از جهان چل پاره حالم بدتر از ايران
دنيا نخواهد ديد ويران تر از اين ويران ...
علی اکبر یاغی تبار ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 134 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 134 مهمان ها)