من صدای وزش ماده را می شنوم
و صدای کفش ایمان را در کوچه شوق
و صدای باران را روی پلک ترِ عشق
روی موسیقی غمناک بلوغ
روی آواز انارستان ها
و صدای متلاشی شدن شیشه شادی در شب
پاره پاره شدن کاغذ زیبایی
پر و خالی شدن کاسه غربت از باد
من ،
به آغاز زمین نزدیکم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
شب این تنگ بلور ، نقره ی ماهو کم داره
چشمای آبی تو همیشه رنگ غم داره
پشت اون کوه بلند ، دریای آزاد ماهی جون
چشم به راتن همه ماهی های آزاد ، ماهی جون
چشم به راتن همه ماهی های آزاد ، ماهی جون
ماهی جون تنگ بلور ، قصر بلور نیست می دونی
می تونی بشکنی این تنگ بلورو ، می تونی
زندگی یک جهنم است
اگه دائم به نداشته هایت فکر کنی
صادق نوجوکی
زندگی یک جهنم است
اگه دائم به نداشته هایت فکر کنی
بابک من بشدت عاشق اهنگ و تنطيم عالم يک رنگى نوجوکى جان و هايده هستم
مخصوصا 20-25 ثانيه اول ...
در حال حاضر 288 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 288 مهمان ها)