هر پنجشنبه شعر می خونم
تو سالنای خالی از عطرت ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
رفتم یه بطر عرق گرفتم ، به چه مکافاتی آوردمش توی اتاق . . .
رفتم یه پک گل گرفتم ، ساقی ج...اکش حدود دو ساعت ک...یرم کرده بود ، وقتی آورد علاوه بر ک...ردن خودش پولی هم بهش ندادم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
راه نمیدن دیگه زیرِ هجده رو . . .
امشب شبکه طپش ساعت 22
زندگی یک جهنم است
اگه دائم به نداشته هایت فکر کنی
در حال حاضر 251 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 251 مهمان ها)