تو پا به راه چلستون روزی ،
من اون شب سیاه بی ستونم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
@[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...] @[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...] @[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
ظلم اینان میرود... نوبت به آنان میرسد
بعد پایان زمستان هم زمستان میرسد
«سال و فال و مال و حال و اصل و نسل و تخت و بخت»
نیست، اما گاهگاهی تکّهای نان میرسد!
«کامجویی غیر ناکامی ندارد حاصلی»
سیل، بعد از عشقبازی زیر باران میرسد!
«آسمان، سرسبز دارد میوههای خام را»
باز «کاکا رستمِ» قصّه به «مرجان» میرسد
«هر کجا ویران بُود آنجا امید گنج هست»
عشق گاهی با سلامی در خیابان! میرسد
«فتنه، تیری از کمین بر مرغ فارغبال زد»
عقل میچرخد! که گاهی دُور میدان میرسد
«گر که اطفال تو بیشامند شبها باک نیست»
صبحها حاجی به مسجد یا به دکّان میرسد!
«جان به جانان کی رسد؟ جانان کجا و جان کجا؟!»
کودکی هستم که گاهی تا دبستان میرسد
«گر به بدنامی کشد کارم در آخر، دور نیست»
رود عصیان کرده گاهی به بیابان میرسد
«چون هلال دولت این ظالمان شد بدر تام»
باز ثابت شد که نسل ما به حیوان میرسد
«در میان سینه حرفی داشتم... گم کردهام...»
بغض میخواهد... ولی کارش به زندان میرسد
«سایهی دولت، همه ارزانیِ نودولتان»
سفرهای داریم و یک عمر است مهمان میرسد
«بر زمستان، صبر باید طالب نوروز را»
دیر... امّا روزهای بد به پایان میرسد ...
دکتر سید مهدی موسوی ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
باز دلم پرخونه امشب
چشم من گریون امشب
اشکم از دیده روونه
نم نم بارونه امشب
در حال حاضر 183 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 183 مهمان ها)