صفحه 3984 از 6885 نخستنخست ... 298434843884393439743982398339843985398639944034408444844984 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 39,831 به 39,840 از 68846

موضوع: ○● چت روم بروبکس بارانی ™●○

  1. #39831
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Aug 2017
    نوشته ها
    1,183
    تشکر
    580
    تشکر شده : 1,623
    ... داری منو مسخره میکنی هادی...؟!!

  2. کاربر مقابل از Ahmet عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  3. #39832
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Aug 2017
    نوشته ها
    1,183
    تشکر
    580
    تشکر شده : 1,623
    جدأ خسته شدم از زندگی هادی...


  4. کاربر مقابل از Ahmet عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  5. #39833
    نیمه حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    نوشته ها
    8,714
    تشکر
    2,348
    تشکر شده : 13,999
    نبودنت سخت است...!
    مثل تكليف رياضى براي انساني ها
    و حفظ مكالمه عربي براي تجربي ها
    بيا
    حالمان را زنگ هنر كن...


  6. کاربر مقابل از mohammadho3in عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  7. #39834
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Aug 2017
    نوشته ها
    1,183
    تشکر
    580
    تشکر شده : 1,623
    به چشمون تو سوگند...

  8. کاربر مقابل از Ahmet عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  9. #39835
    نیمه حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    نوشته ها
    8,714
    تشکر
    2,348
    تشکر شده : 13,999
    ماهی ها گریه شان دیده نمیشود
    گرگ ها خوابیدنشان
    عقاب ها سقوطشان
    و انسان ها درونشان


  10. کاربر مقابل از mohammadho3in عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  11. #39836
    نیمه حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    نوشته ها
    8,714
    تشکر
    2,348
    تشکر شده : 13,999
    خودت را براے نگہ داشتن
    هیچ فردے در
    زندگیت عوض نڪن
    تو خودت باش آن ڪه
    دلش بہ ماندن باشد مے ماند


  12. کاربر مقابل از mohammadho3in عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  13. #39837
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Aug 2017
    نوشته ها
    1,183
    تشکر
    580
    تشکر شده : 1,623
    برای یه کاری میثم باید به خودم مدال افتخار بدم...

    وقتی پیش مردم هستم چنان خودمو تغییر میدم و تبدیل میشم که همه فکر میکنن خوشبخترین انسان روی زمین هستم...

    همه منو به خوشرویی میشناسن چه دوست چه دشمن ولی تو دلم گاهی چنان غوغا و آشفته حالیس که نگو...

  14. 2 کاربر مقابل از Ahmet عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  15. #39838
    نیمه حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    نوشته ها
    8,714
    تشکر
    2,348
    تشکر شده : 13,999
    میلاد پیام آور توحید
    صلح و مهربانی
    سمبل صبر و شکیبایی
    حضرت عیسی مسیح (ع)
    بر تمامی موحدین جهان
    بخصوص هموطنان مسیحی
    تهنیت باد


  16. کاربر مقابل از mohammadho3in عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  17. #39839
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Aug 2017
    نوشته ها
    1,183
    تشکر
    580
    تشکر شده : 1,623
    نقل قول نوشته اصلی توسط Meysam Molaei نمایش پست ها
    مدال افتخار نباید بدن بهت مدال نقاب باید بهت بدن .............
    زدم دیگه این نقابو نمیبینی...؟!!

  18. 2 کاربر مقابل از Ahmet عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  19. #39840
    نیمه حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    نوشته ها
    8,714
    تشکر
    2,348
    تشکر شده : 13,999
    هوا حسابی سرد بودُ مچاله شده بودم تو خودم...!
    یه نگاه بهش انداختم دیدم لپاش گُل انداخته و داره میلرزه...
    کاپشنمو دروردمُ انداختم رو شونه هاش گفتم نچای جوجه، وقتی میگم لباس گرم بپوش لابد یه چیزی میدونم که میگم..!
    اینو که گفتم قشنگ از نگاهش مشخص شد که چقدر عصبانی شده...
    با حرص گفت: آخی!نیست که اصلا خودت سردت نشده ننه سرما.. از همون اول که اومدیم بیرون هی لرزیدی، فهمیدما ولی به روت نیوردم...
    با جدیت نگاش کردم گفتم: معلومه چقد به روم نیوردی، کلا عادتته غرورِ مردونه ی منو جریحه دار کنی...
    خندید و گفت: از کی تا حالا تو غرورِ مردونه‌ت جریحه دار میشه؟!
    مگه نگفتی غرورتُ واسه آدمایی مثلِ من کنار نمیذاری؟! حالا چیشده که سرِ یه حرفِ ساده میگی جریحه دار میشه؟!
    یه لحظه یادِ گذشته و حرفایی که بهش زدم افتادم...!
    ساکت شدم و تو جوابش هیچی نگفتم...
    که نگام کردُ گفت: الو؟! غرورِ مردونه؟! جوابمو بده دیگه...
    تو که اصلا ذره ای واسم ارزش قائل نبودی...
    من بودم که هی دست و پا میزدم تا به چشمت بیام...!
    حالا چیشده که به خاطرم کاپشنتو تو این هوا درمیاری؟!
    اینا رو میگفت و انگاری لیترلیتر آبِ یخ بود که میریختن روم..
    با این وجود خودمو کنترل کردمُ با خنده گفتم:
    اون گذشته بود، الان فرق داره.!
    گفت: چه فرقی؟!
    ابرومو انداختم بالا و یه بادم تو غبغبم: آخه آهسته و پیوسته، مهرت به دل نشسته...
    خندید و گفت: که اینطور، پس مهرم به دلِ آقا نشسته... حالا چرا زودتر ننشست؟!
    دستشو گرفتم و تو چشاش زل زدمُ گفتم: حالا جونم به جونت بسته...
    ابروهاشو کشید تو هم و گفت: چرا کلمه ی آخرشو نگفتی مثلا؟!
    کلا دوست داری اذیتم کنی تو...
    بدونِ توجه به حرفش آروم گونه هاشو بوسیدم و گفتم: عزیزم، عزیزم، عزیزم، عزیزم
    خندید و گفت: نه به اون که اصلا نمیگی نه به این که نوارت گیر کرده...
    پاشو بریم تا سرما نخوردیم...
    اصن انگار تو دلم قند آب میشد وقتی خنده هاشو میدیدم...
    دستاشو گرفتم و گفتم: خب نوارُ هم عوض میکنم واااست..!
    خوشحال و خرسند تا خونه واسش خوندم و خوندم و خوندم اونم کیف کرد و کیف کرد و کیف کرد...!


  20. کاربر مقابل از mohammadho3in عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


صفحه 3984 از 6885 نخستنخست ... 298434843884393439743982398339843985398639944034408444844984 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 137 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 137 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •