@ H A M I D
@ H A M I D
ویرایش توسط SaSan69 : 12-30-2017 در ساعت 02:13 PM
@[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
دلم واسه بارون دتنگ شده . دیگه مثل قدیم نیست . تموم شد رفت که رفت
از ذهنم از خاطره رفت. حساسم بی رنگ شده بیهوده تر شده
هرچند رفتن درد و تنهایی و غم دارد
غیر از قبول غم مگر راهی دلم دارد؟
حتی دو دنیا هم تمامش مال من باشد
دنیای من، بعد از شما "استاد" کم دارد
در انتظار درد تنهایی ام و اصلاً
دنیا مگر حسی به غیر از درد هم دارد
تسکین آن با دارویی جز مرگ ممکن نیست
دردی که هنگام جدایی ها سرم دارد
خسته شدم… ای کاش در گوشم کسی می گفت
خسته نشو… دنیاست دیگر… پیچ و خم دارد
حسین خوش صحبتان
*منظور شاعر از استاد - حامد رفیعی استاد خود است.
ویرایش توسط mojtabaa : 12-30-2017 در ساعت 03:59 PM
گنجشک با نگاه مترسک چکار کرد؟
انگار قلب کاغذی اش را شکار کرد
قلبی نداشت تا بشود عاشقش ولی
گنجشک را به شانه ی سردش سوار کرد
با چشمهای دکمه ای اش خیره شد به او
احساسِ عشق را که نمی شد مهار کرد
اما چه فایده که پس از رفع خستگی
گنجشک از نگاه مترسک فرار کرد
آرام پرکشید و مترسک بدون او
احساس می کنم گله از روزگار کرد
بادی وزید و پای مترسک شکسته شد
گنجشک با نگاه مترسک چکار کرد؟
حامد رفیعی
باید از آیینه ها یاد بگیریم هنوز
که شکستیم اگر باز نمیریم هنوز
مثل یک برگ که در دامن باد افتاده
منت باد خزان را نپذیریم هنوز
گرگها زوزه کشیدند؟ تو آرام بخواب
تا همه خوب بدانند که شیریم هنوز
های دنیا! چه بسا چشم که خام تو شدند
ما که از طعنه ی چشمان تو سیریم هنوز
دشمنان گرچه فراوان شده اند اما باز
معرفت باشد اگر، ما که اسیریم هنوز
مطمئن باش که معنای شکستن ها را
باید از آیینه ها یاد بگیریم هنوز...
حامد رفیعی
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
در حال حاضر 145 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 145 مهمان ها)