درد من کمی نیست برادرجان
عاقبت کمین کردن که دردمان فرو برند
نمی توانیم بی صدا بمانیم
اوج دشمنان که بازی نا تمام هست
شبانه روز واسه عشق میسوزیم می سازیم
تا کی میشود پایان خستگی
مُردَم از زخم خوردگی
نشینید گوشه تاریکی
وگرنه کوچه به بن بست میرسن اون وقت دیگه دیره واسه عاشقی
تا می توانی تا آخر سیم عاشقی بزنید