بزن کل دی وی دی رو آپ . . .
بزن کل دی وی دی رو آپ . . .
در تمامِ طول شب ،
با چشمانی بسته ،
به غم پنهان شده ،
در ستاره ای کم نور ،
در همسایه گی ماه می نگرم
چشمم را که باز می کنم ،
چیزی به جز سیاهی ،
در آسمان نمی بینم
صبح می شود برایم ،
با دودی ، دودی رنگ
حاصل از کام های حبس شده از افیون
به فکر فرومی روم ، عمیق ، تلخ ، سرد ،
برف باریده است ،
روی تار به تارِ سیم های زنگ زده ی روی سرم
سکوت همواره همراه من است ،
در لحظه ی دیدار ستاره ،
بر رخسار آسمان بی ستاره و بی ماه
سکوت همواره همراه من است ،
در لا به لای افکار مرگ پرورم
سکوت همواره همراه من است
در انجماد دستانم ،
که سُر می خورند روی سَرَم
خنده خواهم کرد ،
در سکانس پایانی
فریادی خواهم سَرداد ،
از سَرِ شوق ،
در لحظه ی ویرانی
مرگِ نقش اول این تراژدی ،
چه زیبا و تماشایی ست ...
Milik ...
ویرایش توسط Milik : 01-07-2018 در ساعت 04:26 AM
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
من می خوام تا آخر دنیا تماشات به کنم
اگه زنده گی برام چشم تماشا به ذاره . . .
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
اصلا به من چه ،
این همه چشمای تو قشنگ بود ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
سَبَب گَر بِسوزَد ،
مٌسَبِب تو هَستی ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
کشک رامک ، دوست بزرگ و کوچک . . .
آخه آدم چرا باید با یه ظرف کشک دوست بشه . . .
در حال حاضر 184 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 184 مهمان ها)