psg بزنید دیوثا
میزنه ،
ایمان داشته باشه ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺭﺍ ،
ﺑﺎﯾﺪ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﮐﺮﺩ؛ تاﺧﻮﺏ ﺷﻨﺎﺧﺖ...!
ﺁﻧﭽﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩ، در ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ، از ﺧﻮﺩ ﺑﺮﻭﺯ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ ؛
ﻣﯿﺰﺍﻥ منطﻖ ﺷﺎﻥ ،
ﻣﯿﺰﺍﻥ ﺍﺩﺏ ﺷﺎﻥ ،
ﻣﯿﺰﺍﻥ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺭﻭﺣﺸﺎﻥ ،
ﻣﯿﺰﺍﻥ ﺷﻌﻮﺭﺷﺎﻥ ،
ﻣﯿﺰﺍﻥ ﻣﻌﺮﻓﺖ ﺷﺎﻥ ،
میزان اصالت شان ،
ﻭ ﺣﺘﯽ ﻣﯿﺰﺍﻥ؛ ﻣﻬﺮ ﻭ ﻣﺤﺒﺖ راستینﺷﺎﻥ ،
ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ، نشان ﻣﯽ ﺩﻫﺪ...!
آدمیان را تنها در عصبانیت میتوان شناخت.
ای همه رویا ، همه عشق
یار و یاور ، خودِ باور به وجود
با توام ای گُل رویایی شور
نغمه ساز چنگ من باش
جام زهرِ جنگِ من شو ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﮐﺎﺳﻪ ﺷﯿﺮﯼ ﺟﻠﻮی ﺳﻮﺭﺍﺧﯽ میگذاشت.
ﻣﺎﺭﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽآمد، ﺷﯿﺮ را میخورد ﻭ سکهاﯼ ﺩﺭ ﺁﻥ میانداخت.
ﭼﻮﭘﺎﻥ ﻣﺮﯾﺾ ﺷﺪ.
ﺑﻪ ﭘﺴﺮﺵ ﮔﻔﺖ ﻫﻤﺎﻥ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﮑﻨﺪ.
ﭘﺴﺮ ﻭﺳﻮﺳﻪ ﺷﺪ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﺎﺭ ﺭﺍ بکشد ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺳﮑﻪﻫﺎ ﺭا ﺑﺮﺩﺍﺭﺩ.
ﻫﻤﯿﻦ ﮐﺎﺭ را ﮐﺮﺩ.
ﻭﻟﯽ ﻣﺎﺭ ﺯﺧﻤﯽ ﺷﺪ و ﭘﺴﺮ را نیش زد و ﭘﺴﺮ ﻣﺮﺩ.
ﭼﻮﭘﺎﻥ ﻣﺪﺗﯽ ﺑﻌﺪ ﺑﯽﭘﻮﻝ ﺷﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺭﺳﻢ ﻗﺪﯾﻢ، ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﮐﺎﺳﻪ ﺷﯿﺮﯼ ﺟﻠﻮی ﺳﻮﺭﺍﺥ ﮔﺬﺍﺷﺖ.
ﻣﺎﺭ ﺷﯿﺮ را ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺳﮑﻪﺍﯼ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺩ
ﻭ ﮔﻔﺖ:
«ﺩیگر ﺑﺮﺍیم ﺷﯿﺮ ﻧﯿﺎور، ﭼﻮﻥ ﻧﻪ ﺗﻮ ﻣﺮﮒ ﭘﺴﺮﺕ را فراموش میکنی و ﻧﻪ ﻣﻦ ﺩﻡ ﺑﺮﯾﺪﻩام را.»
ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﻝ ﮐﻨﺪ ﺗﺎ ﺯﺧﻢ ﮐﻬﻨﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﺷﻮﺩ!
دیدی انگشتت وقتی می سوزه چه سوزش و دردی داره ..
حالا حساب کن اینکه کل بدنت تو آتیس بسوزه . بدترین و دردناک ترین مرگه شیری که از بچگی خوردی از تو تنت در میاره
خدا قسمت نکنه . کشتی سانچی . پلاسکو
در حال حاضر 161 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 161 مهمان ها)