خواستن تو نه عشقه و نه عادته
دیدن تو به حرمت زیارته
اما میخوام تو دستای تو گم بشم
فنا شدن در تو برام نهایته
گل دسته خسته تو غم نشسته
حوض های کاشی لباش شکسته
اذون مغرب صفا نداره نشونه ای از خدا نداره
غروب دلتنگ خورشید بی رنگ
انگار که ساختن دلا رو از سنگ
کنار ایوون زنی نشسته
با روی بسته دلی شکسته
میگه خدایا تو پس کجایی
نه توی مسجد نه تو دلایی
فرار کنین ! این هادی یِ چووون گلابی مَس کرده . . .
بهیاد ترانه داریوش - خونه - بن بست
در حال حاضر 173 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 173 مهمان ها)