من يك عاشقم
آن هم از نوع ديوانه اش
ميخواهم كُل زندگى ام را
به تو ببازم،
به تويى كه
بازى دادن را بلدى.
من يك عاشقم
آن هم از نوع ديوانه اش
ميخواهم كُل زندگى ام را
به تو ببازم،
به تويى كه
بازى دادن را بلدى.
مادرم میگفت :
به دیوار تکیه کن،
ولی به مردها ؛ نه …!
که دیوار اگر پشتت را خالی کرد،
سنگ است و گچ، نهایت سرت میشکند..!
ولی اگر مردی رهایت کرد،
دلت میشکند،
روح و تمام زندگیت میشکند
و زنی که بشکند،
سنگ میشود،
سرد و سخت،
که نه میخندد، و نه میگرید..!
و این یعنی فاجعه…!
فاجعه زنیست که از دلدادگی ترسیده
دلم خانه ای ست...
که هر شب
دیوارهایش را رنگ میکنند
به رنگ تنهایی...
نزدیک که می آیی...
مراقب باش !
رنگ این دیوارها ، همیشه تازه است...
از کدوم خاطره برگشتی به من
که دوباره از تو رویایی شدم
همه ی دنیا نمی دیدن منو
من کنار تو تماشایی شدم
از کدوم پنجره می تابی به شهر
که شبونه با تو خلوت می کنم
من خدا رو هر شب این ثانیه ها
به تماشای تو دعوت می کنم
اونقدری دوست دارم که حرف هیچکس رو نمیبینم.
اونقدری دوست دارم که همیشه با پشت دست میزنم تو دهن افکارم که از تو بد میگن.
اونقدری دوست دارم که همیشه خودمو بد میبینم و تو رو خوب.
میدونی جون دلم؟
دوست داشتنت کورم کرده
هیچی نمیبینم
حرفاتو
کاراتو
بدیاتو
اهمیت ندادناتو
نمیبینم
هیچکدوم رو...
در حال حاضر 213 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 213 مهمان ها)