خلوتی داریم و حالی با خیال خویشتن
گر گذاردمان فلک حالی به حال خویشتن
مادراین عالم که خودکنج ملالی بیش نیست
عالمی داریم در کنج ملال خویشتن
شهریار
خلوتی داریم و حالی با خیال خویشتن
گر گذاردمان فلک حالی به حال خویشتن
مادراین عالم که خودکنج ملالی بیش نیست
عالمی داریم در کنج ملال خویشتن
شهریار
ما آدمِ رها کردنیم؛ آدمِ تا نیمه یِ راه اومدن و جا زدن ...
درست مثلِ موجی که یه ماهی رو اسیرِ خودش میکنه و اونقدر با خودش میارتش تا به ساحل برسه و بعد رهاش میکنه و میره جایی که موجایِ بزرگتر باشن و ماهی های بیشتر ...
ما آدمِ به هزار و یک دلیل نموندنیم، آدمِ تنها گذاشتن و دل کَندَن،
ما آدمِ امروزیم
دَمدَمی، خسته، شایدم بی رَحم...
بعضی آدمها،ناخواسته همیشه متهماند !
همیشه مقصرند ...
بخاطر سکوتشان، مهربانیشان ...
گذشتشان، بیکینه بودنشان ...
کمک نخواستنشان، بیآزار بودنشان !
و از همه بدتر اینکه ،
خوبیهایشان ،زود فراموش میشود ...!
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺣﺮﻑ ﺯﺩ
ﮔﺎﻩ ﺑﺎﯾﺪ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﺮﺩ
ﺣﺮﻑ ﺩﻝ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻨﯽ ﻧﯿﺴﺖ !
ﺑﺎﯾﺪ ﺁﺩﻣﺶ ﺑﺎﺷﺪ
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﯾﮏ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺖ ...
ﺗﺎ ﺗﻪ ﺑﻐﻀﺖ ﺭﺍ ﺑﻔﻬﻤﺪ!
از همه درمانده تر آدمهای بلاتکلیفند
اینهایی که دلشان پر بودنِ لحظه هایشان از حضور یکی را میخواهد
ولی تویِ تنهاییشان یک طور خوبی غرق شده اند،
اینهایی که دوست دارند یکی را
ولی از دوست داشتنش کلافه اند، بریده اند،
اینهایی که از دست و پا زدن توی خاطرات خسته شدند و تنها دلخوشیشان همان خاطرات است،
اینهایی که با بغض عکس پاک میکنند
و با دلتنگی تو پوشه های مخفی دنبال یک عکسِ حتی تار میگردند،
اینهایی که دائم درحال اسم عوض کردن هستند
یک روز اسم و فامیلی میگذارند یک روز کنجِ دل و یک روز دستشان فقط به پاک کردن شماره میرود،
آدمهای بلاتکلیف
میانه راه مانده اند برای همیشه
نه به دوست داشتن میرسند،
نه به فراموشی،
نه به نبودنش عادت میکنند،
نه نخواستنش تویِ ذهنشان میگنجد..
یعد از سالها علیرضا قرایی منش
برم آلبومشو بخرم
در حال حاضر 158 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 158 مهمان ها)