چیزی نداشتم که بگویم ،
گریستم ...
چیزی نداشتم که بگویم ،
گریستم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
مریمم گل ناب امیدم
اینجا صورتا همو به نقاب لو میدن
چشما دیدنو به خواب لو میدن
ماهیا همو به قلاب لو میدن ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
خوش به حالتون ،
مادراتون رو می بینید ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
خشک ، پهن ، بیابانم
من بی نصبم ،
بی جد ، بی نیاکانم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
شستم اشکامو کشتم دردامو دیدم من با تو اوج سرما رو
چند بار !؟
از دبیر عربی کتک خوردم . . .
چند بار !؟
در حال حاضر 181 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 181 مهمان ها)