2 ماهی![]()
میخواستم به سربازها بگویم
نامه های معشوقه هایشان را اگر بلند بلند بخوانند...
جنگ تمام میشود!!!
قديما بيسکويت هاهم با وفابودند
«مادر» !
اما الآن بيسکويت هاهم بي وفاشدن
«هاي باي»...!!
نیومده میره.......
سلام خداحافظ
نمیدونم قد ما کوتاه بود یا قدیما برف بیشتر میومد!!
نمیدونم دل ما خوش بود یا قدیما بیشترخوش میگذشت!!
نمیدونم سلامتی بیشتر بود یا ما مریض نبودیم!!
نمیدونم ما بی نیاز بودیم یا توقع ها پایین بود!!
نمیدونم همه چی داشتیم یا چشم وهم چشمی نداشتیم!!
نمیدونم اون موقع ها حوصله داشتیم یا الان وقت نداریم!!
نمیدونم چی داشتیم چی نداشتیم
ولی روزای خوبی داشتیم ...
مادرم همیشه پشتِ سرم دعا می خواند ...
می گفت ؛
الهی امروز بهترین آدم ها سرِ راهت باشند ،
الهی دست به خاک بزنی برایت طلا شود ...
او از تهِ دلش می گفت ...
و من جدی نمی گرفتم !!!
می خندیدم و سَرسری رد می شدم ...
اما ...
وقتی از دعایِ خیر و دستانِ پر برکتش دور باشی ،
تازه می فهمی ؛
دنیا رویِ مدار دعایِ مادر است که می چرخد !
دعایم کن ...
دعایم کن ...
که دنیا سخت می گیرد ؛
بدونِ عشقِ تو مادر♡ ...
دعایم کن !
فدایِ چشم هایِ پاک و معصومت !
بدونِ تو ؛
غریبم ، بی پناهم ، خسته ام مادر♡
دعایم کن ...
میخواستم به سربازها بگویم
نامه های معشوقه هایشان را اگر بلند بلند بخوانند...
جنگ تمام میشود!!!
حالا که پنجه های غم، به صورتم چنگ میکشه، ترکم نکن![]()
تمامِ تو سهمِ منه | به کم قانعم نکن
در حال حاضر 219 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 219 مهمان ها)