بارون گرفته نم نم...
خاطره ...
یکبار که از سربازیم تعریف کردم.
یک روز ما یک ابگرمکن خراب داشتیم . قرار شد جاش یک ابگرمکن نو بخریم و هزینه کنیم. دو تا کارگر قزاق اوردیم.
( قزاق چشماشون ژاپنی شکله یادتون اومد)
بعد اینا از کلمه " ژ "زیاد استفاده میکنن مثلا کنار میگن ژنار .. مثلا بگیر میگن ژگیر خلاصه ...
وقتی اوردیمشون ابگرمکن را جا بجا کنند . دو نفر بودن اون یکی به یکی دیگه میگفت مراقب باش روی من نیوفته و از کنار بگیر
بعد دیدم مثل مجسمه داره نگاش میکنه . گفت گرفتی گفت اره . بعد این بلند کرد دیدم اون یکی داره مثل مجسمه نگاش میکنه ...
داشت ابگرمکن می افتاد روش . گفت کمرم کمرم . من بهش گفتم کسخول بیا کمک.. رفتم گرفتم کمکش کردم تا ابگرمکن نگهش داریم.
وقتی که ابگرمکن گذاشتیم سرجاش طرف مثل سگ حمله به یارو گفت شییییییرم دهنت . مگر بهت نگفتم ژنار وایستا از ژیر بگیر ژونی...
از خنده ترکیدم ... گفتم اینا کی هستن... من اگر کمک نمیکردم یعنی سگاه رفته بود. بخیر گذشت
ویرایش توسط FARHAD_4818 : 03-16-2018 در ساعت 11:22 PM
افسانه جون
تمامِ تو سهمِ منه | به کم قانعم نکن
در حال حاضر 178 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 178 مهمان ها)