چهل روز گذشت ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
بیاد باد ،
موهاتو باز کنی ،
محوِ تو باشم ...
ویرایش توسط Milik : 05-13-2018 در ساعت 03:56 AM
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
شرح دلتنگی من بی تو فقط
یک جمله ست ،
تا جنون فاصله ای نیست
از اینجا که منم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
... تو این ممکلت ...
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
یکی رو به خاطر فکر کردن به ساختن یه فیلم ، از کارش که فیلمسازی تشریف داره محروم میکنن ، زندان میندازن و بهش میگن التماس نامه بنویس و امضا کن ...
یکی هم عزیز کرده ست ، از روی بعد از ظهر سگی آژانس شیشه ای می سازه ، از روی چگوارا چمران می سازه ؛ به وقت شام می سازه ، اندازه ی ساختن سه گانه ارباب حلقه ها و هابیت واسه ساختن این مزخرفات بهش بودجه میدن ، بازیگرای فیلم رو با اون گریم های مسخره و سوار بر اسب میارن وسط پردیس سینمایی ، همه رو به زور وادار به دیدن فیلمش می کنن ، تا دلتون بخواد هم براش تبلیغ می کنن ...
این است نظام مقدس ،
این است عدالت علی ،
این است مردم سالاری دینی ،
این است دیکتاتوری ماقبل ژوراسیک ...
ویرایش توسط Milik : 05-13-2018 در ساعت 06:04 AM
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
تمامِ تو سهمِ منه | به کم قانعم نکن
در حال حاضر 100 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 100 مهمان ها)