گند می زنیم و هیچ کی نی پاک کنه اونو . . .
گند می زنیم و هیچ کی نی پاک کنه اونو . . .
درس مدیریت مالی یِ 2 رو لیلی خانوم ، بهم 13 داده . . .
در پوست خودم نمی گنجم . . . به 10 راضی بودم . . .
چه کوچک است و غم انگیز دل خوشی ها مان . . .
بهشت گاو پر از کاه و یونجه و پهن است . . .
و رسالت چیست ،
که به یاغیان می رسد ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
منجی کجاست ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
و خدایی که خودش ناپیداست ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
@[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
شبیه بولدوزرم ! چون که زنده گی خشن است
تمام دنیا از مرگ باغ مطمئن است !
چه کوچک است و غم انگیز آرزو ها تان !
بهشت گاو پر از کاه و یونجه و پهن است !
شبیه بولدوزرم حمله ور به هر چیزی
به شور و حال بهار و به باد پاییزی
به عم قزی غریب و به گاو بی پستان
به برف های زمستان و داغ تابستان
شبیه بولدوزرم حمله ور به هر ایده
به آن چه قدرت در مغز های مان ریده
به اعتقاد به هر آرمان و آینده
به هر کنش که تصور کنی به جز خنده !
شبیه بولدوزرم حمله ور به سطح زبان
اثاثیاست هر واژه احمدِ نگران !
تضاد دودویی خوب و بد درست و غلط
یه جور توصیه ی مرد سالارانه ی آلت مدار در مورد ننه و فک و فامیلا و مخصوصاً عمه ات !
شبیه بولدوزرم حمله ور به هر احساس
به چیزهای رمانتیک داخل کاسه !
به دور بودن و دل تنگی و به تنهایی
به شورت و کرست جلف پری دریایی !
شبیه بولدوزرم حمله ور به لمپن ها
به تیزی داش آکل در آن شب تنها
به چرخ دادن زنجیر و تار موی سبیل
به قلعه نوعی و پروین و مردم تعطیل
شبیه بولدوزرم حمله ور به هر کافه
به بوی بنگ و علف در میان نسکافه
به بحث توده ی مظلوم زیر باد خنک !
و شایعات عمو مردکانِ خاله زنک !
شبیه بولدوزرم حمله ور به هر شب شعر
اینجا از دوستان عذر می خواهم که شعر را قطع می کنم اما مطمئناً در هیچ شب شعری هنر و شعر جایی نخواهد داشت که بخواهیم در قالب شعر حرفی درباره اش بزنیم ، تازه هر نقدی هم به کنیم فردا طبق مصداق فحش را بینداز صاحبش برش می دارد یکی از دوستانت شاکی می شود که منظورت من بودم !؟
شبیه بولدوزرم حمله ور به این مردم
به حزب باد ترین از لس آنجلس تا قم
به طرح استقبال از عموی خاله ی غول !
به عاشقانه دویدن جلوی هر مسئول
شبیه بولدوزرم حمله ور به هر دینی
که خوب و بد را چیده ست داخل سینی
فرشته ای عصبی توی جاده ای خاکی
به هر خدای بداخلاقِ از همه شاکی
شبیه بولدوزرم حمله ور به بی غم ها
لباس طبق مُدی از نژاد آدم ها
به مغز کار نکرده به خواب طولانی
میان اسکی و مشروب و س-کس و مهمانی
شبیه بولدوزرم حمله ور به آلت ها
تلاش در پی زن در تمام حالت ها
تلاش در پی شوهر لباس و تور سفید
به برده های ویاگرای اصل نوع جدید !
شبیه بولدوزرم حمله ور به تلویزیون
به رقص مسخره ی چند خوک یا میمون
به آخرین سریال و به آخرین بازی
تلاش «بیست و سی» موقع خبر سازی
شبیه بولدوزرم حمله ور به خواب «اِوین»
شکنجه کردن خورشید توی زیر زمین
به هر ترانه ی مسموم از تصوّرِ زهر
به بازجویی و اعدام در «رجایی شهر»
شبیه بولدوزرم حمله ور به هر قصّاب
سکوت دنیایی که به خواب رفته . . . به خواب
به زندگی که کتابی ته کمد شده است!
به گوسفند که راضی به نقش خود شده است
نگو سکوت کنم وقت مرگ این باغ است
شبیه بولدوزرم ، بولدوزر سرش داغ است !
شبیه بولدوزرم توی دادگاه جدید
شبیه بولدوزرم پشت مرز در تبعید
شبیه بولدوزرم مثل آینه در نور
شبیه بولدوزرم بعدِ اعترافِ به زور
شبیه بولدوزرم جان گرفته از تن تو
شبیه بولدوزرم بعد گریه کردن تو
بدون ترس ، بدون وطن ، بدون درد
خراب می شوم امّا خراب خواهم کرد
برای ساختن راه تازه منتظرم
شبیه مردی تنها ، شبیه بولدوزرم . . .
مهدی موسوی
بالای کوه چه بود ،
که با ریختنش جاده ای گم شد ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 174 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 174 مهمان ها)