آغا یه لحظه آهنگ مسعود صادقلو - مگه جنگه گوش کنید یه قسمتش میگه:
وای نمیدونی چی میخوای
همش میری نمیای
ولی نمیدونم چرا من اینو میشنوم:
همش میرینی میای
چه بگویم نگفته هم پیداست/غم این دل مگر یکی و دو تاست...
Hamid Askari - Kojaye Donyami
چه بگویم نگفته هم پیداست/غم این دل مگر یکی و دو تاست...
می دونم کدوم گذشته رو می گی . . .
گذشته ی همین چت روم رو . . .
منم عمداً پرسیدم که مطمئن بشم . . .
فقط نمی فهمم چرا باید گذشته رو جبران کنیم !؟
گذشته با همه ی خوبیا و بدیاش گذشته . . .
حالا اگه می خوای چیزی رو جبران کنی ، باید توی آینده جبران کنی نه توی گذشته . . .
من که دل خوشی از گذشته ی شخصیم ندارم . . .
همه دوست دارن به دوران کودکی شون بر گردن . . .
ولی من نه !
می دونی چرا !؟
چون دوران کودکی یِ من چیزی جز " ترس " نبود . . .
ترس از پدر . . . ترس از مدرسه . . . ترس از کتک خوردن مادر . . .
می بینی !؟
من گذشته ام رو دوست ندارم . . .
همون جور که علاقه ای به آینده ندارم . . .
فقط همین لحظه . . .
شاید از معدود آدمایی باشم که 25 ساله گیم رو بیش تر از 10 ساله گیم دوست دارم . . .
وقتی آلبوم تشکیلات موازی از کیوسک (آرش سبحانی) منتشر شده بود ، هر بار با شنیدن این ترانه . . . . هر بار . . .
روز های کوتاه
بهار رفت و تابستون بس که داغ بود سگ پوست می نداخت
آزادی یه جایی بود که استقلال اون جا به نفت می باخت
شبا می رفتیم رو بوم با چشم باز و حیرون می شمردیم
گلهایی که ضدهوایی روی تن شهر می بافت
روزهای کودکی مون با این چیزا رفت و حروم شد
روزای بدی بود حیف که زود تموم شد
خزون رفت و زمستون از همه از این و اون مرگ می خواست
واسه ی شهر شیشه ای سرنوشت یه دیوونه با سنگ می خواست
کور و کر و دزد و دیو زیر یه درخت سیب دموکرات شدند
صدای بوق کامیون شنیدن از راه دور زیباست
روزهای کودکی مون با این چیزا رفت و حروم شد
روزای بدی بود حیف که زود تموم شد
تابستون رفت و خزون کلاغا توی آسمون پرواز می کردن
می خونه ها رو بستند و در دیوونه خونه رو باز می کردن
اینه قانون بازی آدمای عوضی عوض نمی شن
توی سینمای رکس گوزنای اسیر رو کباب می کردن
روزهای کودکی مون با این چیزا رفت و حروم شد
روزای بدی بود حیف که زود تموم شد
غم میون دو تا چشمون قشنگت لونه کرده
شب تو موهای سیاهت خونه کرده
دوتا چشمون سیاهت مثل شبهای منه
سیاهی های دو چشمت مثل غم های منه
وقتی بغض از مژه هام پایین میاد بارون میشه
سیل غمها آبادیمو ویرونه کرده
وقتی با من میمونی تنهاییمو باد می بره
دوتا چشمام بارون شبونه کرده
بهار از دستهای من پر زدو رفت
گل یخ توی دلم جوونه کرده
تو اتاقم دارم از تنهایی آتیش میگیرم
دل شکوفه تو این زمونه کرده
چی بخونم جوونیم رفته صدام رفته دیگه
گل یخ توی دلم جوونه کرده
قشنگ عین روز برام روشنه . . .
که چرا !؟
چرا روزای کودکی بد بود !؟
و چرا حیف !؟
حیف که زود تموم شد . . .
روزهای کودکی مون با این چیزا رفت و حروم شد
روزای بدی بود حیف که زود تموم شد . . .
در حال حاضر 114 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 114 مهمان ها)