پلنگ مانده در طوفان
نهنگ مانده بر ساحل
...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
زندگی قبل تو با من بد بود
سرد و خسته بین مردم بودم
من به هرکسی رسیدم غم داشت
من همیشه عشق دوم بودم
یه نفر قبل من اینجا بوده
که من از خاطره هاش ترسیدم
این گناه من نبوده که تورو
یکمی دیرتر از اون دیدم
چه بگویم نگفته هم پیداست/غم این دل مگر یکی و دو تاست...
فقط جنبه ی **** داره و دیگر هیچ...
چه بگویم نگفته هم پیداست/غم این دل مگر یکی و دو تاست...
بگو ببینم واسه کی خودتو داری میکشی؟
واسه عشقِ ثابتت یا رقیبِ ثابتت؟
تمامِ تو سهمِ منه | به کم قانعم نکن
پلنگ مانده در طوفان
نهنگ مانده بر ساحل
...
در حال حاضر 142 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 142 مهمان ها)