توی حمام . . .
سیگارِ من کجاست ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
نادیده بگیر از من ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
با دلم وایسادم صاف تو روی دلم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
می ترسم فصل من سر بیاد
کاری ازم بر نیاد . . .
یه گوشه از جاده ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
چه قدر من علی عظیمی رو دوست می دارم . . .
اونم دوستت داره ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 196 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 196 مهمان ها)