ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد ،
در دام مانده باشد صیاد رفته باشد ...
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد ،
در دام مانده باشد صیاد رفته باشد ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
مرد جان به لب رسیده را چه نامند ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
فحات وصلک اوقـدت ، جـمرات شوقک فی الحشا
ز غمت به سینه کم آتشی که نـزد زمانه کما تشا ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
پلنگ مانده در طوفان
نهنگ مانده بر ساحل
...
تو بارونی، ولی رو سر غریبه ها میباری
تمامِ تو سهمِ منه | به کم قانعم نکن
چه بگویم نگفته هم پیداست/غم این دل مگر یکی و دو تاست...
تمامِ تو سهمِ منه | به کم قانعم نکن
در حال حاضر 143 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 143 مهمان ها)