مارتیک - تورو یادم نمیره
اونجا که میگه دستای مهربونت،مو به تنم سیخ میشه
تمامِ تو سهمِ منه | به کم قانعم نکن
چه بگویم نگفته هم پیداست/غم این دل مگر یکی و دو تاست...
بگو از پاکی چشمه منو لبریز خواستن کن
با دستات حلقه ای از گل بساز و گردن من کن
اگه از مرگ باورها از آدمها دلم سرده
نوازش کن تو دستام رو که خیلی وقته یخ کرده
که خیلی وقته یخ کرده
بگو ستاره ی در دانه
در انزوای رصد خانه . . .
در حال حاضر 84 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 84 مهمان ها)