حیف که نغهمیدیم پیر شدیم
حیف که دوزاری مون دیر افتاد ...
حیف که نغهمیدیم پیر شدیم
حیف که دوزاری مون دیر افتاد ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
آغوش بی پناه ما
تو بگو چه می شود ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
بلی ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
چه بگویم نگفته هم پیداست/غم این دل مگر یکی و دو تاست...
من بودم اون کوهی ک ب چشمایِ تو کوچیکه
به امیر بگو پاک می کنه برات صفحه های عقب ترم هست
در حال حاضر 96 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 96 مهمان ها)