ما درسَ سَحر در رَه میخانه نَهادیم ،
مَحصولِ دُعا در رَه جانانه نَهادیم
در خِرمَن صد زاهِد عاقِل زَنَد آتَش ،
این داغُ که ما بَر دلِ دیوانه نَهادیم ...![]()
ما درسَ سَحر در رَه میخانه نَهادیم ،
مَحصولِ دُعا در رَه جانانه نَهادیم
در خِرمَن صد زاهِد عاقِل زَنَد آتَش ،
این داغُ که ما بَر دلِ دیوانه نَهادیم ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
چون می رَوَد این کَشتی سَرگَشته که آخَر ،
جان دَر سَر آن گوهَرِ یِک دانه نَهادیم ،
دَر دل نَدهم رَه پَس از این مِهرِ بُتان را ،
مُهرِ لَبِ او بَر دَر این خانه نَهادیم ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
وقتی دلِ سودایی می رَفت به بُستان ها ،
بی خویشتَنَم کَردی بویِ گُل و ریحان ها
گُه نَعره زَدی بُلبل ، گَه جامه دَریدی گُل ،
تا یادِ تو افتادم ، از یاد بِرَفت آن ها ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
ای مِهرِ تو بَر دِل ها ، وِی ذِکرِ تو بَر لَب ها ،
وِی شورِ تو در سَرها ، وِی سِرِ تو در جان ها
تا خارِ غمِ عِشقَت آویخته در دامَن ،
کوتَه نَظَری باشَد ، رَفتن به گُلستان ها ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
گَر دَر طَلَبت ما را رَنجی بِرِسَد شاید ،
چون عشقِ حَرَم باشد ، سَهل است بیابان ها ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
بیایید که گُلزار دَمیده سَت ،
بیایید که دِلدار رَسیده سَت
بیایید و بیارید هَمه جان و جهان را ،
بِه خورشید سِپارید که خوش تیغ کشیده سَت ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
بَر آن زِشت بِخَندید که او ناز نمایَد ،
بر آن یار بِگِریید که از یار بُریده سَت
همه شَهر بِشورید چو آواز دَر افتاد ،
که دیوانه دِگَر بار زِ زَنجیر رَهیده سَت ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
گِریه کُن که گَر سیلِ خون گِری ثَمَر ندارد ،
ناله ای که نایَد زِ نایِ دل اثَر ندارد
هر کسی که نیست اهلِ دل زِ دل خَبَر نَدارد ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
دل زِ دَستِ غَم مَفَر ندارد ،
دیده غیرِ اشکِ تَر ندارد
زندگی دِگَر ثَمَر ندارد ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
گَر زَنیم و چاک ، جِیبِ جان چه باک ،
مَردُ جُز هَلاک هیچُ چارِه یِ دِگَر نَدارَد ،
زندگی دِگَر ثَمَر ندارد ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
در حال حاضر 48 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 48 مهمان ها)