بهاران بیایَد بِبَخشی سَعادت ،
خَزان چون بیایَد سَعادت بِکاری ...![]()
بهاران بیایَد بِبَخشی سَعادت ،
خَزان چون بیایَد سَعادت بِکاری ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
گَرین گُل از آن گُل یکی لُطف بُردی ،
نَکَردی یِکی خار دَر باغ خاری ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
زِ من چون رَوی تو ،
زِ من ، من رَوَد هَم
بَرم چون بیایی ،
مَرا هم بیاری ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
قَراری گِرفته ، غَمِ عشق در دل ،
قرارِ غَم الحَق دَهد بیقراری ..![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
بَرخیزَم و بُگشایَم این بَندِ دلِ جوشان ،
وین سیلِ گُدازان را از سینه فروریزَم ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
شَب گَر چه غم افزایَد ،
خورشید از او زایَد
چون راحتِ دل خواهَم ،
از دَرد چه پَرهیزَم ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
چَندین شب و خاموشی ،
وَقت است که بَرخیزم
وان آتَش خَندان را با صُبح بَراَنگیزَم ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
ای سارِبان آهِسته ران ،
کآرامِ جانَم می رَود
وان دِل که با خود داشتم ،
با دلسِتانم می رَود ..![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
مَحمِل بِدار ای سارِبان ،
تُندی مَکُن با کاروان
کَز عشقِ آن سَروِ رَوان ،
گویی روانَم می رَود ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
او می رود دامَن کِشان ،
من زَهرِ تنهایی چِشان
دیگَر نَپُرس از مَن نِشان ،
کَز دل نِشانَم می رود ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
در حال حاضر 61 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 61 مهمان ها)