دَه روزِ مِهرِ گَردون افسانه است و افسون ،
نیکی به جای یاران ، فٌرصت شُمار یارا
آسایش دو گیتی تَفصیر این دو حَرف است ،
با دوستان مُرُوَت ، با دُشمنان مُدارا ...![]()
دَه روزِ مِهرِ گَردون افسانه است و افسون ،
نیکی به جای یاران ، فٌرصت شُمار یارا
آسایش دو گیتی تَفصیر این دو حَرف است ،
با دوستان مُرُوَت ، با دُشمنان مُدارا ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
در کویِ نیک نامی ما را گُذر نَدادند ،
گَر تو نِمی پَسندی تَغییر کُن قَضا را ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
حافِظ به خود نَپوشید ،
این خِرقِه ی مِی آلود
اِی شیخِِِ پاکدامَن ،
مَعذور دار ما را ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
در هَوایَت بیقَرارَم روز و شب ،
سَر زِ کویَت بَرنَدارم روز و شب
جانِ روز و جانِ شب این جانِ تو ،
انتِظارَم انتِظارم روز و شب ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
زان شبی که وَعده کَردی روز بَعد ،
روز و شب را می شُمارَم روز و شب
ای مَهارِ عاشقان در دَستِ تو ،
در میانِ این قَطارم روز و شب ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
می زَنی تو زَخمه و بَر می رَود ،
تا به گَردون زیر و زارم روز و شب ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
روز و شب را همچو خود مَجنون کُنَم ،
روز و شب را کِی گُذارم روز و شب ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
دلِ من رایِ تو دارد ،
سَرِ سودایِ تو دارد
رُخِ فَرسودِه یِ زَردَم ،
غَمِ صَفرای تو دارد ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
سرِ مَن مستِ جَمالَت ،
دلِ من دامِ خیالَت ،
گوهَر دیده نِثارِ ،
کَفِ دَریایِ تو دارَد ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
ز تو هَر هِدیه که بُردَم ،
به خیالِ تو سَپُردَم
که خیالِ شِکَرینَت ،
فَر و سیمایِ تو دارد ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
در حال حاضر 44 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 44 مهمان ها)