صفحه 6561 از 6885 نخستنخست ... 5561606164616511655165596560656165626563657166116661 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 65,601 به 65,610 از 68846

موضوع: ○● چت روم بروبکس بارانی ™●○

  1. #65601
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    35,920
    تشکر
    13,137
    تشکر شده : 22,290
    از هَر کَرانه تیرِ دُعا کَرده ام رَوان ،
    باشَد کَز آن میانه یِکی کارگَر شَوَد

    دَر تَنگنای حیرَتَم از نِخوَت رَقیب ،
    یا رَب مَباد آنکه گِدا مُعتَبَر شَوَد ...
    یکی هم بود
    که پنجره جمع می‌کرد
    تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...


  2. کاربر مقابل از Milik عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  3. #65602
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    35,920
    تشکر
    13,137
    تشکر شده : 22,290
    گَر عاشقِ رویَت را سَرگَشته هَمی خواهی ،
    حَقا که اگَر از مَن سَرگَشته تَرَت اُفتَد ...


    یکی هم بود
    که پنجره جمع می‌کرد
    تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...


  4. کاربر مقابل از Milik عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  5. #65603
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    35,920
    تشکر
    13,137
    تشکر شده : 22,290
    خواَهم شُدَن به مِیکَده گِریان و دادخواه ،
    کَز دستِ غُم خَلاصِ من آنجا مَگَر شَوَد

    حافظ چو نافِه یِ سَرِ زُلفَش به دَستِ توست ،
    دَم دَرکَش اَر نه بادِ صبا را خَبَر شَوَد ...
    یکی هم بود
    که پنجره جمع می‌کرد
    تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...


  6. کاربر مقابل از Milik عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  7. #65604
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    35,920
    تشکر
    13,137
    تشکر شده : 22,290
    پا بَر سَر دَرویشان از کِبر مَنِه یارا ،
    دَر طَشتِ فَنا روزی به تیغ سَرَت اُفتَد

    اکنون منِ بیچاره دَر دَستِ تو چون مومَم ،
    بیچاره تو گَر روزی مَردی به سَرت اُفتَد ...

    یکی هم بود
    که پنجره جمع می‌کرد
    تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...


  8. کاربر مقابل از Milik عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  9. #65605
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    35,920
    تشکر
    13,137
    تشکر شده : 22,290
    گُفتی شِکَرم بَخشَم عطار سَبُک دِل را ،
    آن بَر تو گِران اُفتَد راَیِ دِگَرَت اُفتد ...
    یکی هم بود
    که پنجره جمع می‌کرد
    تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...


  10. کاربر مقابل از Milik عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  11. #65606
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    35,920
    تشکر
    13,137
    تشکر شده : 22,290
    اِی نورِ هَر دو دیده ،
    بی تو چگونه بینَم ،
    وِی گَردَنم بِبَسته ،
    از تو کجا گُریزَم

    ای شِش جَهَت زِ نورَت ،
    چون آینه ست شِش رو ،
    ای رویِ تو خُجَسته ،
    از تو کجا گُریزَم ،

    گَر بَندَم این بَصَر را ،
    وَر بُگسَلَم نَظَر را ،
    از دِل نِهی گُسَسته ،
    از تو کجا گُریزَم ...


    یکی هم بود
    که پنجره جمع می‌کرد
    تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...


  12. کاربر مقابل از Milik عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  13. #65607
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    35,920
    تشکر
    13,137
    تشکر شده : 22,290
    Ice ...
    یکی هم بود
    که پنجره جمع می‌کرد
    تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...


  14. کاربر مقابل از Milik عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  15. #65608
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    35,920
    تشکر
    13,137
    تشکر شده : 22,290
    جِلوه یِ گُل ، بویِ سُنبُل ،
    نالِه ی چَنگ ، بانگِ بُلبل
    کَرده صَحن چَمن پُر زِ غُلغُل ،
    شَبنَم صُبحُ بَر چِهره یِ گُل

    مُطرب آهَنگُ را تازه تَر کُن ،
    وَز دِل خویشُتَن نَغمه سَر کُن
    زَخمِ دلِ تارُ به زَخمه مَیازار ،
    نالِه ی تارُ کَمتر بُرون آر

    بِگو به ساقی ای نسیمِ سَجَری ،
    شُد سُپَری عَهدِ خزان
    بیا به عاشقان بِپِیما قَدَحی ،
    خونِ دلِ دختِ رزان

    از غَمِ عشق ، شُد دِلَم خون ،
    وَز رَه چَشم ، رفتُ بیرون

    ای عشق آخَر کَردی بی خَبَرم ،
    با یِک جِلوه بردی دِل زِ بَرَم

    زِ آتَش عِشقت این دِل زارَم ،
    گَشته پَریش
    آتَشی اما دَر دِل عاشق ،
    مَرهَم ریش

    تو آخَر چِه ای رهزَنِ دل بَلایِ جان ها ،
    ازَ آتَشِ پُر شَرَرت سوخته شُد چه خانِمان ها

    باعِثِ آه و بیدادِ و ناله ،
    از چَکاوَک بُوَد عِشقِ لاله

    ساقی اگَر بَرخیزَد ،
    باده به جامَم ریزَد ،
    شُعله یِ عَشقَش فُروزَم

    مُطرب اگَر بِنشینَد ،
    حالَتِ عاشِق بینَد ،
    از غَمِ عشقَش بِسوزَد

    بَرکِشَد از پَرده ی بیدادُ بیرون ،
    نالِه ی روحُ بَخشِ همایون ...



    یکی هم بود
    که پنجره جمع می‌کرد
    تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...


  16. کاربر مقابل از Milik عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  17. #65609
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    35,920
    تشکر
    13,137
    تشکر شده : 22,290
    بَهارِ دِلکَش رَسید و دِل به جا نَباشَد
    از آن که دِلبَر دَمی به فِکرِ ما نَباشَد

    در این بهار اِی صَنَم بیا و آشتی کُن ،
    که جَنک و کین با مَن حَزین رَوا نَباشد

    صُبحدم بُلبُل بَر درختِ گُل به خَنده می گُفت
    نازنین را ، مه جَبینان را ، وفا نَباشد

    اگَر که با این دلِ حَزین تو عَهدُ بَستی
    حَبیبِ من با رقیبِ من چِرا نِشَستی
    چِرا دِلَم را عَزیزِ مَن از کینه خَستی

    بیا دَر بَرم از وَفا یِک شب ،
    ای مَهِ نَخشَب ،
    تازه کُن عَهدی که بَرشِکَستی ...
    یکی هم بود
    که پنجره جمع می‌کرد
    تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...


  18. کاربر مقابل از Milik عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  19. #65610
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    35,920
    تشکر
    13,137
    تشکر شده : 22,290
    آن سو مَرو ، این سو بیا ،
    ای گُلبُن خَندانِ من
    ای عَقلَ عَقلِ عَقلِ من ،
    ای جانِ جانِ جانِ من

    دریایِ چَشمَم یک نَفس ،
    خالی مَباد از گوهَرت
    خالی مَبادا یک زمان ،
    لَعلِ خوشَت از کانِ من

    عشقِ تو را مَن کیستَم ،
    از اَشک خون ساقیستَم
    سَغراقِ مِی چَشمانِ من ،
    عَصارِ مِی مُژگانِ من

    زَ اَشکَم شَرابَت آورَم ،
    وَز دِل کَبابَت آوَرم
    این اَست تَر و خُشکِ من ،
    پیدا بُوَد اَمکانَ من

    دَر سِر به چَشمم چَشم تو ،
    گویَد به وَقتِ خَشمِ تو
    پِنهان حَدیثی کو شود ،
    از آتَش پِنهانِ من

    با این هَمه کو قَندِِ تو ،
    کو عَهد و کو سوگندِ تو
    چون بوریا بَر می شِکَن ،
    ای یارِ خوشِ پیمانِ من

    گُفتم چو خواهی رَنجِ من ،
    آن رَنج باشد گَنجِ من
    مَن بوهُزَیره آمدم ،
    رَنج و غَمت هم مالَ من

    پَس در دَست در اَنبان کُنم ،
    خواهُنده را سُلطان کُنم
    مُر بَدرِ را بَدره دَهَم ،
    چون بَدر شُد مِهمانِ من ...


    یکی هم بود
    که پنجره جمع می‌کرد
    تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...


  20. کاربر مقابل از Milik عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


صفحه 6561 از 6885 نخستنخست ... 5561606164616511655165596560656165626563657166116661 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 160 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 160 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •